یه مطلبی به دستم رسید که حیفم اومد به شما عرض نکنم، میفرماید:
شبی در محفلی با آه و سوزیشنیدستم که مرد پارهدوزیچنین می گفت با پیر عجوزیگِلی خوش بوی در حمام روزیرسید از دست محبوبی بهدستمگرفتم آن گل و کردم خمیریخمیری نرم و نیکو چون حریریمعطر بود و خوب و دلپذیریبدو گفتم که مشکی یا عبیریکه از بوی دلاویز تو مستمهمه گلهای عالم آزمودمندیدم چون تو و عبرت نمودمچو گل بشنید این گفت و شنودمبگفتا من گلی ناچیز بودمولیکن مدتی با گل نشستمگل اندر زیر پا گسترده پر کردمرا با همنشینی مفتخر کردچو عمرم مدتی با گل گذر کردکمال همنشین در من اثر کردوگرنه من همان خاکم که هستم
یا جایی میفرماید که پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد..
و یا در جای دیگر:
تو اول بگو با کیان زیستیپس آنگَه بگویم که تو کیستی
اگه انسان با آدمای خوب رفت و آمد کنه، تاثیر میزاره و همچنین اگه با آدم های بد نشست و برخاست کنه، تاثیر می پذیره، اگه کسی با یک آدم معتاد رفت و آمد کنه صددرصد معتاد میشه شکی در این قضیه نکنید! فکر کنید با چه کسانی رفت و آمد دارید، اخلاق و خصوصیاتشون خیلی مهمه! توجه کنید و این پند من رو آویزه گوشتون کنید..