در عالم رفاقت، بیزنس معنایی ندارد

در عالم رفاقت، بیزنس معنایی ندارد؛ عیار یک دوستی، وابسته به وفاداری و مرام موجود در آن رابطه هست. > برگرفته از محتوای پستهای اینستاگرام و کتابی در دست چاپ تحت عنوان “رمز و رازهای موفقیت در زندگی و کار دکتر علی اصغر کیهانی”
رفاقت و بیزینس

سلام وقت بخیر؛
دو سه روز پیش نکوداشتی رفته بودم دیدم که رفقای اون شخصی که میخواستند ازش قدردانی کنند چقدر قشنگ راجع به ایشان صحبت می کردند، جدا ازینکه این شخص، زمان زیادی زحمت کشیده بود و واقعا تعریف داشت در بین چیزایی که گفته میشد موردی نظر من رو بیشتر جلب کرد و اینکه این شخص، به درمان یک خانم سرطانی کمک کرده بود و ایشون خوب شده بود، بدون اینکه چشمداشت و درخواستی داشته باشه، خب همه رو به گریه انداخت، مخصوصا من که یه جورایی زودتر از همه اشکم درمیاد،

علی ایحال ببینید یه عده ای با مردم دوستی میکنند که در عوضش یه چیزی نصیب شون بشه اما این دوستی ها، دوستی نیست اینجور دوستی‌ها شرکت هاییه که فقط ثبت نشده که هر وقت دلشون خواست بتونند جر بزنند وگرنه کسی که با کسی دوست میشه اگر دلی دوست بشه اون خوبه، وقتی دلی کسی با کسی دوست میشه حسنش اینه که همیشه لذت میبرن

من یه مثالی برای شما بزنم شما مثلاً صبح از در خونه زدید بیرون که برید سرکار، یه شخص سالمندی گوشه خیابون ایستاده و شما کمکش می‌کنید که به اونور خیابون بره، حالا سوال اینه مگه وقتی که این کار را انجام میدین انتظار دارید که اون طرف کمکی یا چیزی به شما بکنه؟! شما این کارو برای دلتون کردید و از همون لحظه که قدم به قدم ایشون را به اونطرف خیابان میبرید در حال لذت بردن هستید، کار دلی هم همینه به شرطی که انسان مرتب مرور کنه، واقعاً یاد بگیره، چون خیلی سخته کار دلی، اما رفاقت ها خیلی هاشون اینجوری نیست، رفیق میشند یه چیزی بدند یه چیزی بگیرند، مثلاً اگر یکبار رفیقشو ببره برای ناهار و و دفعه بعد رفیقش تلافی نکنه انگاری که دیگه رفاقت‌شون به هم خورده، اون رو دیگه میگن شرکت هایی هست که ثبت نشده که هر وقت آدم خواست جر بزنه..
یه داستانی هم براتون تعریف کنم یه کسی یه کبکی رو که پا نداشت رو برده بود مولوی بفروشه، تو مولوی بهش گفتن چند میفروشی؟ گفت ده هزار تومان گفتند کبک سالم رو انقدر نمیدن تو اینی که پا نداره رو این قیمت میدی؟! گفت این آخه یه حسنی داره و اینه که وقتی دون میریزم کبکهای دیگه به هوای این میان و میتونم اونها رو بگیریم، در همین حین یه آقای داش مشتی اومد و گفت من اینو ۱۵ تومن میخرم، خریدش و همونجا کلشو زد! گفتند چرا این کارو کردی گفت این پدر سوخته رفیقای خودشم میفروشه! این واقعیته

اینکه آدم با کسی دوست بشه که تلافی و بده بستان داشته باشند جالب نیست، هرکاری می کنیم برای دل خودمون کنیم اگر بتونید به این درجه برسید قطعاً موفقید و لذتشو میبرید و آرامش پیدا می کنید..

شاد و پیروز باشید

آخرین اخبار

پیمایش به بالا