سلام وقت بخیر؛
یکی از روزایی که برف اومده و ماشینا سر می خوردند یاد یه خاطره ای افتادم، بعضیا فکر میکنند که ماشینشون از همه بهتره و سُر نمیخوره و غرور بیخودی دارند، یادمه که خودم هم همینطور بودم، تو جوانی که موتور گازی داشتم و ویراژ می دادم، و با یه غرور کاذب فکر میکردم من فلانطور میتونم ویراژ بدم، من بلدم و دیگران بلد نیستند و این حرفا، یادمه سال ۱۳۶۶ تو گلابدره سه ماه تعطیلی ما آنجا بودیم، اونجا کپسول گاز رو می خواستند عوض کنن، چون آچار نداشتیم من برای تهیه آچار اومدم که تهیه کنم و برگردم، بعد اینکه آچارو برداشتم، حوالی ساعت یک ظهر از نیاوران که خواستم بپیچم به سمت تجریش، یک دفعه دیدم که مردم فریاد میزنند که سیل اومد سیل! و ماشین ها هم به سرعت در حال برگشتن بودند..
اینجا اون غروره من کار نکرد! یاد حرف پدرم افتادم که خدا بیامرز میگفت”بابا یادت باشه به پنجزار مست نشی” اینجا من نپیچیدم که بگم ماشین من فلانه، قویه و این حرفا و همون جا دور زدم، هنوز دورم تموم نشده بود که سیل میدون تجریش را گرفت؛ تو این حادثه ۴۰۰ -۵۰۰ نفر از بین رفتند، نزدیک هزار میلیارد خسارت خورد به ماشینها و مردم، و من اون روز به حرف پدر خدا بیامرزم توجه کردم که میگفت بابا به پنجزار مست نشی! من اونروز به پنجزار مست نشدم و از اون حادثه جون سالم به در بردم؛ توصیم به جوونا اینه که گوش کنند و به پنجزار مست نشن.. شاد و پیروز باشید