سلام وقت بخیر؛
امروز در حال عوض کردن لباس بودم یاد یه مطلبی افتادم، اولا چون شب جمعه هست یه فاتحه بخونیم.. یه زمانی تو جوونی شلوارمو زیر تشک میگذاشتم تا خط بندازه و اتو بشه! چون اون زمان ما اتوشویی نداشتیم، یادمه پولامو جمع کرده بودم تا شب جمعه لباسمو عوض کنم و بریم بیرون..
از قضا تو همون پنجشنبه ساعت سه یا چهار یه جایی بار گچ برده بودم اما کسی نبود اونو تخلیه کنه و با اون شلوار لباسی که تنم بود مجبور شدم گچ رو خالی کنم و قشنگ سفید شدم! دیگه اون شب نرفتم، هیچ وقت یادم نمیره که اون زحمت ها رو می کشیدیم که امروز راحت تریم، میفرماید:
برو کار میکن مگو چیست کار
که سرمایه جاودانی است کار شاد
پیروز و موفق باشید